پیشرفتهای خیرهکننده در حوزههایی نظیر علوم شناختی، علوم اعصاب، هوش مصنوعی و در کل هر آن چیزی که به مغز سه پوندی ما ربط دارد نشان میدهند که در آیندهای نه چندان دور، ایدهی دولت تامه»، که تا امروز تنها بر روی کاغذ مطرح بود، واقعیت عینی نیز خواهد یافت و به تبع آن انسان بطور کامل» تحت انقیاد سیستم در خواهد آمد. برای روشن شدن این مطلب بد نیست سری به هابز، که برخی به غلط او را نظریهپرداز دولت تامه میدانند، بزنیم. اهل فن واقفاند که هابز با تمایز نهادن میان ساحت ایمان» و ساحت اقرار به لسان» نشان داد که لویاتان را یارای دست درازی به ساحت ایمان یا مکنونات قلبی افراد نیست گرچه همو میتواند ما را وادار کند به چیزی اقرار کنیم که به آن باور نداریم (و ما عموما این کار را میکنیم چون علاقهای به دردسر نداریم و با این کار اتفاقا سیستم را دور میزنیم. مثلا فرمهایی که در زمان استخدام جلومان میگذارند: التزام عملی به اسلام و ولایت مطلقه فقیه و.). این ساحت ایمان هابزی بعدا به دست اسپینوزا تبدیل شد به حوزهی خصوصی در برابر حوزهی عمومی. حوزهی خصوصی همان ساحت آزاد درون» بود که فیلسوفان رواقی به کشف آن مباهات میکردند و از این طریق نسبت خود را با جهانی که اساسا غیرقابل تصرف مینمود، مشخص میساختند. باید توجه داشت که تمایز هابزی از نظر اشمیت نطفهی مرگ» خودِ لویاتان بود زیرا تحقق آن را از اساس ناممکن میکرد.
با این مقدمهی کوتاه هابزی اکنون باید روشن شده باشد که چرا حوزههایی نظیر علوم شناختی، علوم اعصاب، و هوش مصنوعی راه را برای تحقق دولت تامه هموار میکنند: این علوم به دنبال تصرف در حوزه ایمان یا ساحت آزاد دروناند و اگر روزی این اتفاق بیافتد، که گویا دیر یا زود خواهد افتاد، دیگر چیزی برای پنهانکردن» باقی نخواهد ماند. شاید بتوان گفت انسان جانوری است که میتواند مکنونات قلبی خود را با استادی تمام پنهان کند و اگر روزی امکان این پنهانکردن از میان رفت مطمئن باید بود که دولت تامه به صورت کامل تحقق یافته است: دولتی که چیزی برای پنهانکردن از او وجود ندارد؛ دولتی که سوژهی انسانی در برابر او، مشتی دادهی پیشبینیپذیر» بیش نیست. من خود به شخصه آرزو میکنم تا آن روز رختِ جان از این عالم خاکی بربسته باشم.
درباره این سایت